رفتن به بهشت زهرای تهران، این روزها چندان مناسب و راحت نیست؛ تعداد افرادی که در اثر کرونا فوت میکنند، در تهران رو به افزایش است و یکی از پرتراکمترین آرامستانهایی که در نهایت میتوان سراغ این متوفیان را در آنجا گرفت، بهشت زهراست. ما یک سفر چندساعته به بهشتزهرا انجام دادیم، سفری از روی ناچاری، زیرا سخنگوی این سازمان به تماسهای مکرر ما بهویژه پس آنکه به وی اطلاع دادیم، خبرنگاریم، پاسخ نداد. در حالیکه قصد ما از قضا نه انتقاد و نگاه از زاویه منفی، بلکه نشان دادن چگونگی مدیریت بحران متوفیان بسیار کرونا در این سازمان بود؛ سازمانی که در این شرایط دشوار، با چنان نظم و ترتیبی، کار متوفیان و صاحبان عزا را راه میاندازد که آرزو میکنی ایکاش چنین مدیریت و ساماندهی، روی زمین و برای زندگان هم اتفاق میافتاد.
به گفته رئیس کمیته سلامت شورای شهر سابق تهران، آمار روزانه کفن ودفن در بهشت زهرا حدود ۴۰۰ متوفی است؛ آنگاه این پرسش پیش میآید که سازمان بهشت زهرا، چگونه فرآیند غسل و کفن و دفن این تعداد بسیار را مدیریت میکند؟ اما به نظر میرسد، این سازمان به راحتی توانسته است سیستم خود را با این بحران، هماهنگ کند؛ به هرحال از نظر شرعی و عرفی، قرار نیست هیچ متوفایی روی زمین بماند و باید بلافاصله عملیات کفن و دفن انجام شود.
نظم و ترتیبی حسرت برانگیز!
صاحبان عزا، حاضرند برای عزیز درگذشته خود هر هزینهای بکنند، حتی اگر برای تحویل جسد بیجان عزیز درگذشته در اثر کرونا، تا ۲۰۰میلیون تومان به بیمارستان پرداخته باشند، اما اینجا، در هنگام انتخاب مکان مناسب برای دفن نیز حاضرند هزینه کنند، و این تشریفات هر طورکه به آن گاه کنید، عجیب است، مرده یک عزیز گویا برای ما از زندهاش، با ارزشتر است، اگر در طول زندگی، به نصایح و درخواستهای عزیز از دسترفته توجه نمیکنیم، پس از مرگش، او ناگهان به موجودی چنان مقدس بدل میشود که کوچکترین وصیتش باید اجرا شود و نزدیکان و بستگان برای پیدا کردن جای مناسب دفن و انجام عملیات خاص آن، تقریبا هر هزینهای میکنند. این هزینهکردها، اگرچه برای سازمان بهشت زهرا نوعی درآمد محسوب میشود، اما این سازمان در قبال دریافت هزینهها، خدمات مناسبی ارائه میدهد. بخشهای مختلفی، به ترتیب کار صاحبان متوفا و البته خود متوفا را راه میاندازند و همان تعداد کم نزدیکانی که آمدهاند، میدانند در فرصت مناسب و اسرع وقت میتوانند کار تدفین را انجام دهند، حتی رستوران و مداح و ... هم برای خودشان بخشهای خاص رزرو و برنامهریزی دارند. برنامهریزی در این حد وسیع، میتواند الگویی باشد برای آنانی که روی زمین، برای زندگان و نجاتشان، هنوز نه فقط هیچ برنامه خاصی ندارند و هر هفته در رابطه با تعطیلی یا عدم تعطیلی تهران، جلسه میگذارند و به نتیجه میرسند که تهران با وضعیت سیاهش نباید تعطیل شود که که حتی در تهیه واکسن و داروهای مورد نیاز نیز درگیر اهمالکاریاند و با صبر و حوصله، تماشاگر درد و رنج مردم و جان دادن آنها هستند!
غسالخانه و ماجراهای آن
اولین جاییکه به آن مراجعه میکنم طبعا غسالخانه است-جایی که روی تابلواش نوشته«سالن تطهیر»، در اینجا مردم، ازدحام کردهاند و گرچه اغلب آنان ماسک دارند، اما فاصله فیزیکی اصلا رعایت نمیشود، با اینکه چند سالن انتظار در این منطقه وجود دارد، اما مردم به دلایلی چون استرس، گرما و فضای باصفاتر و خنکتر محوطه، ترجیح میدهند بیرون از سالن انتظار و روی نیمکتها و زیر درختان تجمع کنند، تجمع کنندگان هم گرچه معمولا از یک خانواده هستند اما اینطور که چهار یا پنج نفری روی نیکمت نسشتهاند، کمی ترسناک است!
سالن تطهیر، مردانه وزنانه دارد و برای هر متوفا، معمولا یک نفر کارگزار مامور انجام امور خاص وی میشود و همراه با یکی از بستگان، پرونده بهدست دنبال کارهای ادرای و کاغذبازیهای معمول میروند، در این بین همین مامور همراه، اطلاعات مختلفی درباره انواع قبر و قیمت آن در اختیار صاحب عزا میگذارد تا وی با مشورت اطرافیان، تصمیم بگیرند که در کجا و با چه قیمتی باید عزیز خود را دفن کنند. با تمام شدن کار هر متوفا، نام وی از بلند گو اعلام شده و صاحبان عزا وی را تحویل گرفته و به سالن نماز میت میبرند که آنهم بهسرعت انجام میشود.
قبر داریم تا قبر!
فکر نکنید که تصمیم گرفتن در مورد انتخاب قبر، کار آسانی است، اتفاقا این بخش، که فقط برعهده بستگان متوفا گذاشته میشود، از سختترین کارهاست؛ چرا که قیمت قبرها با توجه به موقعیتشان، بسیار فرق میکند، اینکه قبر در منطقه قدیمی یا جدید بهشت زهرا باشد، اینکه یک طبقه یا چهار طبقه باشد، ممکن است در برخی گزارشها و یا بخشنامهها اعلام شده باشد که قیمت قبر از رایگان تا ۲۰ میلیون تومان تمام میشود، اما قبر رایگان برای افرادی است که سند و مدرکی مبنی برعدم توانایی پرداخت هزینه قبر داشته باشند. در غیر اینصورت، گرچه انتظار میرود که هزینه کفن و دفن، طبق مصوبه شورای شهر دریافت شود، اما در عمل چنین نیست؛ هرچه قبر در منطقه بهتری باشد- در بخش قدیمی بهشت زهرا که پردرخت و باصفاست!- قیمتش گرانتر است. بهویژه اگر قرار باشد قبر یک طبقه بماند، این قیمت بیشتر هم میشود، پس به همان اندازه که برای درمان و تحویل گرفتن متوفای درگذشته در اثرکرونا در بیمارستان هزینه شده، اینجا هم باید دست به جیب شد.
قبرهای چند طبقه
بگذارید دوباره به این حقیقت تلخ اذعان کنیم که سرعت انجام کارها در بهشتزهرا، زیاد است، تعداد زیادی قبر از پیش آماده شده، این قبرها را معمولا افرادی انتخاب میکنند که توان پرداخت هزینه زیادی ندارند، اما میتوانند قبر را بهطور کامل یعنی هر سه طبقه باقی ماندهاش را برای آینده! بخرند. اینطوری برایشان بیشتر صرف میکند. در سال ۱۳۹۱ ساخت قبور چهارطبقه از جنس بتن مسلح با هدف مقابله با بحرانهای طبیعی به پایان رسیده و این قبرها برای مواقع بحرانی هستند؛ درست مانند این چندماه اخیر که وضعیت تهران، از بحران هم عبور کرده است. قبرهای چهارطبقه پیشساخته، معمولا در بخش جدید بهشت زهرا و در برّ بیابان است و بسیار دور از دسترس. اما وقتی چارهای نیست، چه میشود کرد؟ برخی که دلشان نمیآید عزیز از دسترفته قبرش را با سه نفر غریبه شریک شود، ترجیح میدهند تمام طبقات را هرطور که شده بخرند. اما طیبعی است که برای اقشار ضعیف جامعه، که معمولا قبر رایگان به آنان تعلق می گیرد، چنین امکانی وجود ندارد.
بخش قدیمی هم معمولا شامل قبرهایی است که حدود چهل سال از قدمت آنها گذشته و اگر بستگان متوفی آن قبر تاریخ مصرف گذشته! را نخواهند-چون دوباره باید هزینه زیادی برای آن بپردازند- به قیمتی گزاف در اختیار دیگران قرار میگیرد. انتخاب مکان قبر و یک یا چند طبقه بودن آن، آنهم در اوج اندوه و غمی که در اثر اهمال و سوءمدیریت بر بسیاری از مردم تحمیل شده، خراش جانکاه دیگری است بر روح و روان بازماندگان.
تنها جاییکه مادران اجازه دارند!
بخش کودکان فوت کرده، تنها جایی است که فقط به مادران اجازه ورود داده میشود و پدارن باید در بیرون منتظر بمانند، اینهم از عجایب قوانین ماست، مرده فرزندان به مادران تعلق دارند. گذشته از این، ساختمانی که مربوط به کودکان فوت کرده است، از دور و در نگاه اول، شبیه مهد کودک است، خود من در حالیکه به آن سمت حرکت میکردم در نگاه اول حدس زدم که شاید این محل برای نگهداری فرزندان صاحب عزاست تا بتوانند به امور متوفای خود راحت برسند، اما با نزدیک شدن به ساختمان، با تلخی و درد فراوان متوجه میشوم که این همه تزئینات کودکانه و شبیه به مهد کودک، نه برای کودکان زنده که برای کودکات فوت شده است. این بخش هم مثل بخش متوفیان مرد و زن، شلوغ بود و پرازدحام و طبعا، مادران در داخل این ساختمان تجمع کرده بودند تا امور اداری فرزندشان انجام شود. پرسش مهمی که به ذهن میرسد این است که چرا امور فرزندان پس از مرگ، به مادران مربوط میشود، اما تا وقتی فرزندان زندهاند، مادران هیچ حقی در مورد فرزندان خود ندارند! بخش دردناک ماجرا این است که یک مادر درد و اندوه بیشتری را در رابطه با مرگ فرزند احساس میکند و با این حال بد و اندوه فراوان در قلب، چگونه انجام امور اداری خاکسپاری فرزندش را باید تاب آورد؟
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟